: وَاللّهُ أَنزَلَ مِنَ الْسَّمَاء مَاء فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ
- و خدا از آسمان باران فرستاد و زمين مرده را با آن زنده کرد برای ، مردمی که گوش شنوا دارند در اين عبرتی است
-
ترجمه فولادوند
و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد، قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه شنوايى دارند نشانهاى است.
-
ترجمه مجتبوی
و خداست كه از آسمان آبى فرو فرستاد پس با آن زمين را پس از مردگىاش زنده كرد. همانا در آن نشانهاى است براى مردمى كه بشنوند.
-
ترجمه مشکینی
و خداوند از آسمان آبى (به صورت باران و برف و تگرگ) فرو فرستاد پس با آن زمين را (گياهان و دانهها و هستههاى داخل آن را) پس از مرگش زنده ساخت. حقّا كه در اين (امر) نشانهاى است (از قدرت و حكمت خدا) براى گروهى كه مىشنوند
-
ترجمه بهرام پور
و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمين را پس از مردنش زنده كرد. قطعا در اين امر براى مردمى كه بشنوند حجتى است
تفسیر:
تفسیر مجمع البيان
- و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد [و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بىارزش است] ؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مىدانستيد.
96 - آنچه نزد شماست [سرانجام] پايان مىپذيرد و آنچه نزد خداست ماندگار است. و كسانى كه شكيبايى ورزيدند، به يقين پاداش آنان را برابر نيكوترين [و شايستهترين] كارى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
97 - هر كس كارى شايسته انجام دهد و [در همان حال] ايمان داشته باشد - خواه مرد باشد يا زن - به يقين به او زندگى [خوش و ]پاكيزهاى مىبخشيم و پاداش آنان را برابر نيكوترين كارى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
98 - پس هنگامى كه قرآن مىخوانى، از [وسوسههاى] شيطان رانده شده به خدا پناهجوى.
99 - چرا كه او بر آن كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگار خويش توكّل مىكنند، هيچ گونه چيرگى ندارد.
100 - چيرگى او تنها بر كسانى است كه وى را به [دوستى و ]سررشتهدارى برگيرند و كسانى كه به وسيله او [به شرك گراييده و به خداى يكتا] شرك مىورزند.
نگرشى بر واژهها
نفاد: پايانپذيرى و نابود شدن و فنا گرديدن.
در روايت است كه: «ان نافدتهم نافدوك» اگر بخواهى دليل و گفتار آنان را بىاثر و نابود سازى، آنان نيز با تو همين گونه رفتار مىكنند.
باقى: پايدارى و جاودانگى، درست ضد فناپذيرى و نابودشدنىاست.
استعاذه: پناه و پناهگاه جستن.
سلطان: چيرگى و تسلط. اين واژه بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مىرود كه طرف كشمكش، به وسيله آن مغلوب مىگردد. به باور پارهاى اين واژه از ريشه «سليط» كه به مفهوم روغن زيتون است برگرفته شده، و بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مىرود كه بسان روغن زيتون فروغبخش تاريكىها و مشكلات است و نقاط پرابهام را روشن مىسازد.
در روايت آمده است كه: «ارايت عليّاً و كان عينيه سراجاً سليطاً.»(226)
آيا اميرمؤمنان را ديدى كه دو چشمش به چراغى روشنىبخش مىماند كه با روغن زيتون شعله مىزند و فروغ مىافكند؟!
شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود اين آيه «ابن عباس» آورده است كه:
مردى به نام «عبدان»، نزد پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آمد و از يكى از چهرههاى سرشناس قبيله «كنده» كه به «امرءُ القيس» شهرت داشت، شكايت كرد و گفت: اى پيامبر خدا، نامبرده همسايه ملكى من است و با زورمدارى آشكار بخشى از زمين مرا غصب نموده، و چون فردى زورمدار و صاحب نفوذ است كسى سخن راست و عادلانه مرا در برابر زور و پول و موقعيت او بها نمىدهد.
پيامبر گرامى مرد «كندى» را خواست و موضوع را مورد تحقيق و بررسى قرار داد تا جريان روشن گردد، امّا وى گفت ادّعاى «عبدان» بىاساس است.
پيامبر از شكايتكننده دليل و برهان و يا گواه خواست تا در روشن شدن موضوع به كار گرفته شود؛ امّا او نه دليل و مدركى داشت و نه كسى به خاطر موقعيت مرد «كندى» به سود او گواهى مىداد.
پيامبر به ناگزير آن مرد را به سوگند فرا خواند.
امّا «عبدان» گفت: اى پيامبر خدا، او فردى بى بند و بار است و بىباك، ممكن است به دروغ سوگند ياد كند و حق من پايمال گردد، پس تدبير ديگرى بينديشيد.
پيامبر فرمود: «عبدان»! اگر دليل و سند و گواهى ندارى بايد به سوگندش رضايت دهى...
او به ناگزير پذيرفت، و مرد «كندى» آماده شد تا سوگند ياد كند و با دروغ و دجّالگرى حق را ناحق جلوه دهد كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيه را بر قلب مصفاى پيامبر عدالت فرود آورد:
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بىارزش است؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مىدانستيد.
پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آيه را تلاوت فرمود، و مرد «كندى» لرزه بر اندامش افتاد و گفت: آرى، آنچه در دست من است فنا مىپذيرد و آنچه نزد خداست مىماند. آرى، درست است اين مرد راست مىگويد؛ من بخشى از زمين او را غصب كردهام، امّا نمىدانم چه اندازه است؛ از اين رو از وى تقاضا مىكنم هر چه مىخواهد از زمين من برگيرد، و در برابر سودى كه اين مدت بردهام هر چه مىخواهد بگويد تا تقديم دارم، و به خاطر ستمى كه در حق او روا داشتهام و او را به رنج و زحمت افكندهام از او بزرگوارى و بخشش مىخواهم.
دادگاه دگرگون شد. سكوتى گران بر آنجا سايه افكند، و دگرباره فرشته وحى فرود آمد و در مورد اين وظيفهشناسى و بيدارى و حقپذيرى اين آيه را آورد:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.
هر كس كار شايستهاى انجام دهد و در همان حال ايمان به خدا و جهان پس از مرگ و وحى و رسالت داشته باشد - مرد باشد يا زن - به او زندگى خوش و پاك و پاكيزهاى خواهيم بخشيد كه همگان شگفتزده شوند...
تفسير
آنچه نزد خداست مىماند و بس
در آيات پيش در مورد وفادارى و رعايت پيمانها سخن رفت و قرآن همگان را از پيمانشكنى و دجالگرى سخت هشدار داد، اينك در ادامه همان موضوع مىفرمايد:
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً
و شما مردم باايمان هرگز پيمانها و سوگندهاى خدا را به مال فناپذير و بىارزش دنيا نفروشيد؛ چرا كه چنين داد و ستدى به هر اندازه هم ثروت و قدرت در برابرش بگيريد، باز هم به زيان شماست، و شما نعمتى گران و وصفناپذير را بر پشيزى فروختهايد، و اين كارى خردمندانه نيست.
إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
آن پاداش پرشكوهى كه در برابر وفادارى و رعايت عهدها و پيمانها نزد خداست، براى شما پرارزشتر است و بهتر از كالاى بىبهاى دنيا و ثروت فناپذيرى است كه در برابر عهدشكنى و سوگند دروغ به دست مىآوريد.
روشن است كه سود اندك و ناچيزى كه ماندگار باشد، بهتر از سود بادآورده و سرشارى است كه فنا پذيرد و نابود گردد، تا چه رسد به سود بسيارى كه هماره ماندگار و پايدار بماند، آن هم در برابر سود اندكى كه فناپذير است.
در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد:
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ
پاداش خدا به اين دليل بهتر و پرارجتر است كه پايدار است، امّا ثروت و قدرت و امكانات مادّى و دنيوى در دست شماست و فناپذير مىباشد.
در ادامه آيه به پاداش شكيبايان پرداخته و مىفرمايد:
وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
آن كسانى كه بر فرمانبردارى خدا و وفاى به عهدها و پيمانها وفادارى پيشه سازند و شكيبايى ورزند، ما پاداششان را برابر بهترين كارهايى كه در زندگى انجام دادهاند خواهيم داد.
منظور از پاداش كارها، كارهاى واجب و مستحبّ است؛ چرا كه كارهاى مباح پاداشى ندارد و به همين دليل هم مىفرمايد: برابر نيكوترين كارهاى آنان پاداششان مىدهيم نه برابر هر كارى.
برخى گفتهاند چيزى كه نيكوتر از نيك باشد وجود ندارد، امّا آيه شريفه نشانگر آن است كه برخى از كارها شايسته و نيكوست و پارهاى از آنها شايستهتر و نيكوترند.
پاداش شايسته ايمان و عمل در دنيا
در سومين آيه مورد بحث به شرايط و ويژگى هاى زندگى پاك و پاكيزه و در خور شأن انسان پرداخته و مىفرمايد:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً
هر كس كارى شايسته اى انجام دهد و در همان حال داراى ايمان و باور باشد - زن باشد يا مرد - ما به او زندگى پاك و پاكيزهاى ارزانى خواهيم داشت.
آرى ،اين يكى از وعدههاى خداست كه به زنان و مردان توحيدگرا و شايستهكردارى كه ايمان به خدا و پيامبرش بياورند و كار شايسته انجام دهند، وعده مىدهد كه زندگى نيكو و شايستهاى خواهند داشت و پاداشى وصفناپذير به آنان ارزانى مىگردد.
زندگى پاك و پاكيزه كدام است؟
منظور از زندگى پاك و پاكيزه چيست؟
اين زندگى داراى چه ويژگىها و نشانههايى است؟
و چنين زندگى شايستهاى كدام است؟ در اين مورد ديدگاهها يكسان نيست:
1 - به باور «ابن عباس» منظور رزق و روزى پاكيزه و حلال و درآمد عادلانه است.
2 - امّا به باور «حسن» و «وهب» منظور زندگى شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودى از آن نعمتى است كه خدا بهره انسان ساخته است. و از پيامبر نيز همين روايت شده است.
3 - از ديدگاه گروهى همچون «مجاهد»، «قتاده» و «ابن زيد» منظور بهشت پرطراوت و زيباست. «حسن» در اين مورد آورده است كه زندگى خوش و پاكيزه، تنها در بهشت است.
«ابنعباس» مىگويد: مگر نه اينكه قرآن از زبان مردم در سراى آخرت آورده است كه آرزو مىكنند كه اى كاش براى اين زندگى آخرت زاد و توشهاى از پيش فرستاده بودند.
ياليتنى قدمت لحياتى.(227)
4 - و از ديدگاه پارهاى منظور رزق و روزى شبانهروزى است.
5 - و برخى برآنند كه منظور از آن زندگى خوش و پاكيزه در عالم برزخ است.
وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.
و پاداششان را برابر بهترين و نيكوترين كارهايى كه انجام مىدادند به آنان خواهيم داد.
يادآورى مىگردد كه اين فراز در تأكيد مطلب آمده است.
به هنگام تلاوت قرآن
در اين آيه شريفه روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىكند و بدين وسيله به مردم او مىآموزد كه چگونه قرآن شريف را تلاوت كنند و به هنگام آغاز تلاوت چگونه از شرارت شيطان رانده شده به خدا پناه برند:
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
هان اى محمد صلى الله عليه وآله! هر گاه آهنگ تلاوت قرآن نمودى، از شرارت شيطان كه مطرود بارگاه خداست به خدا پناه بر!
اين آيه شريفه بسان آن آيهاى است كه مىفرمايد: اذا قمتم الى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم...(228)
هنگامى كه براى نماز به پا خاستيد چهرهها را بشوييد...
واژه «استعاذه» به مفهوم پناه جستن است و منظور اين است كه فرد فروترى از مقام بالاترى بخواهد كه او را در برابر وسوسه و شرارت دشمن پناه دهد و از او دفاع كند؛ و اين كار با نهايت خضوع و فروتنى همراه است، و در آيه شريفه منظور اين است كه به هنگام تلاوت قرآن از وسوسههاى شيطان به خدا پناه ببريد تا شما را از لغزش و گناه مصون دارد.
يادآورى مىگردد كه اين پناهجويى و پناهخواهى به هنگام تلاوت قرآن و پيش از آغاز آن و نيز در آغاز نمازها كارى پسنديده و مطلوب است، امّا واجب نيست.
در ادامه سخن در اين مورد مىفرمايد:
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
شيطان بر آن كسانى كه به خدا ايمان مىآورند و بر پرودگارشان توكّل و اعتماد مىنمايند چيرگى و سلطهاى ندارد و نمىتواند آنان را بر كفر و بيداد وادارد.
«قتاده» مىگويد: منظور اين است كه شيطان نسبت به وسوسههايى كه بذرش را مىپاشد و به گناهانى كه برمىانگيزد هيچ دليل و برهانى ندارد.
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ
او تنها بر كسى چيرگى و سلطه دارد كه فرمان او را گردن نهاده و با پذيرش سرپرستى و سررشتهدارى و گمراهگرى او، از وسوسهها و اغواگرىهايش پيروى مىكنند، و به همين جهت به خدا شرك مىورزند.
نظم و پيوند اين آيات
در مورد پيوند آيه شريفه «فاذا قرأت القران»، دو نظر است:
1 - به باور گروهى اين آيه به آياتى پيوند مىخورد كه پيش از آن مردم را به فرمانبردارى از خدا فرا مىخواندند؛ آرى، در آن آيات مردم به فرمانبردارى از خدا فرا خوانده شدهاند و از پى آن دستور مىيابند كه از مركز وسوسه و فريب، كه شيطان است به خدا پناه برند.
و بدان دليل اين پناهجويى و پناهخواهى را به ويژه به هنگام تلاوت قرآن خاطرنشان مىسازد كه قرآن در حقيقت اساس دين است و از همه كارها و برنامهها مهمتر و سازندهتر است.
2 - و به باور برخى آيه مورد بحث به «و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً...»(229) پيوند مىخورد. آنجا قرآن به عنوان بيانگر و روشنگر همه چيز وصف شده، و پس از چند آيه و ترسيم شمارى از فرمانها و هشدارهاى خدا، اينك دستور مىرسد كه به هنگام تلاوت اين كتاب پرشكوه به خدا پناه بريد و از شرارتها و وسوسههاى شيطان، از او حمايت و كمك بخواهيد.
- و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد [و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بىارزش است] ؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مىدانستيد.
96 - آنچه نزد شماست [سرانجام] پايان مىپذيرد و آنچه نزد خداست ماندگار است. و كسانى كه شكيبايى ورزيدند، به يقين پاداش آنان را برابر نيكوترين [و شايستهترين] كارى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
97 - هر كس كارى شايسته انجام دهد و [در همان حال] ايمان داشته باشد - خواه مرد باشد يا زن - به يقين به او زندگى [خوش و ]پاكيزهاى مىبخشيم و پاداش آنان را برابر نيكوترين كارى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
98 - پس هنگامى كه قرآن مىخوانى، از [وسوسههاى] شيطان رانده شده به خدا پناهجوى.
99 - چرا كه او بر آن كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگار خويش توكّل مىكنند، هيچ گونه چيرگى ندارد.
100 - چيرگى او تنها بر كسانى است كه وى را به [دوستى و ]سررشتهدارى برگيرند و كسانى كه به وسيله او [به شرك گراييده و به خداى يكتا] شرك مىورزند.
نگرشى بر واژهها
نفاد: پايانپذيرى و نابود شدن و فنا گرديدن.
در روايت است كه: «ان نافدتهم نافدوك» اگر بخواهى دليل و گفتار آنان را بىاثر و نابود سازى، آنان نيز با تو همين گونه رفتار مىكنند.
باقى: پايدارى و جاودانگى، درست ضد فناپذيرى و نابودشدنىاست.
استعاذه: پناه و پناهگاه جستن.
سلطان: چيرگى و تسلط. اين واژه بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مىرود كه طرف كشمكش، به وسيله آن مغلوب مىگردد. به باور پارهاى اين واژه از ريشه «سليط» كه به مفهوم روغن زيتون است برگرفته شده، و بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مىرود كه بسان روغن زيتون فروغبخش تاريكىها و مشكلات است و نقاط پرابهام را روشن مىسازد.
در روايت آمده است كه: «ارايت عليّاً و كان عينيه سراجاً سليطاً.»(226)
آيا اميرمؤمنان را ديدى كه دو چشمش به چراغى روشنىبخش مىماند كه با روغن زيتون شعله مىزند و فروغ مىافكند؟!
شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود اين آيه «ابن عباس» آورده است كه:
مردى به نام «عبدان»، نزد پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آمد و از يكى از چهرههاى سرشناس قبيله «كنده» كه به «امرءُ القيس» شهرت داشت، شكايت كرد و گفت: اى پيامبر خدا، نامبرده همسايه ملكى من است و با زورمدارى آشكار بخشى از زمين مرا غصب نموده، و چون فردى زورمدار و صاحب نفوذ است كسى سخن راست و عادلانه مرا در برابر زور و پول و موقعيت او بها نمىدهد.
پيامبر گرامى مرد «كندى» را خواست و موضوع را مورد تحقيق و بررسى قرار داد تا جريان روشن گردد، امّا وى گفت ادّعاى «عبدان» بىاساس است.
پيامبر از شكايتكننده دليل و برهان و يا گواه خواست تا در روشن شدن موضوع به كار گرفته شود؛ امّا او نه دليل و مدركى داشت و نه كسى به خاطر موقعيت مرد «كندى» به سود او گواهى مىداد.
پيامبر به ناگزير آن مرد را به سوگند فرا خواند.
امّا «عبدان» گفت: اى پيامبر خدا، او فردى بى بند و بار است و بىباك، ممكن است به دروغ سوگند ياد كند و حق من پايمال گردد، پس تدبير ديگرى بينديشيد.
پيامبر فرمود: «عبدان»! اگر دليل و سند و گواهى ندارى بايد به سوگندش رضايت دهى...
او به ناگزير پذيرفت، و مرد «كندى» آماده شد تا سوگند ياد كند و با دروغ و دجّالگرى حق را ناحق جلوه دهد كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيه را بر قلب مصفاى پيامبر عدالت فرود آورد:
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بىارزش است؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مىدانستيد.
پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آيه را تلاوت فرمود، و مرد «كندى» لرزه بر اندامش افتاد و گفت: آرى، آنچه در دست من است فنا مىپذيرد و آنچه نزد خداست مىماند. آرى، درست است اين مرد راست مىگويد؛ من بخشى از زمين او را غصب كردهام، امّا نمىدانم چه اندازه است؛ از اين رو از وى تقاضا مىكنم هر چه مىخواهد از زمين من برگيرد، و در برابر سودى كه اين مدت بردهام هر چه مىخواهد بگويد تا تقديم دارم، و به خاطر ستمى كه در حق او روا داشتهام و او را به رنج و زحمت افكندهام از او بزرگوارى و بخشش مىخواهم.
دادگاه دگرگون شد. سكوتى گران بر آنجا سايه افكند، و دگرباره فرشته وحى فرود آمد و در مورد اين وظيفهشناسى و بيدارى و حقپذيرى اين آيه را آورد:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.
هر كس كار شايستهاى انجام دهد و در همان حال ايمان به خدا و جهان پس از مرگ و وحى و رسالت داشته باشد - مرد باشد يا زن - به او زندگى خوش و پاك و پاكيزهاى خواهيم بخشيد كه همگان شگفتزده شوند...
تفسير
آنچه نزد خداست مىماند و بس
در آيات پيش در مورد وفادارى و رعايت پيمانها سخن رفت و قرآن همگان را از پيمانشكنى و دجالگرى سخت هشدار داد، اينك در ادامه همان موضوع مىفرمايد:
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً
و شما مردم باايمان هرگز پيمانها و سوگندهاى خدا را به مال فناپذير و بىارزش دنيا نفروشيد؛ چرا كه چنين داد و ستدى به هر اندازه هم ثروت و قدرت در برابرش بگيريد، باز هم به زيان شماست، و شما نعمتى گران و وصفناپذير را بر پشيزى فروختهايد، و اين كارى خردمندانه نيست.
إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
آن پاداش پرشكوهى كه در برابر وفادارى و رعايت عهدها و پيمانها نزد خداست، براى شما پرارزشتر است و بهتر از كالاى بىبهاى دنيا و ثروت فناپذيرى است كه در برابر عهدشكنى و سوگند دروغ به دست مىآوريد.
روشن است كه سود اندك و ناچيزى كه ماندگار باشد، بهتر از سود بادآورده و سرشارى است كه فنا پذيرد و نابود گردد، تا چه رسد به سود بسيارى كه هماره ماندگار و پايدار بماند، آن هم در برابر سود اندكى كه فناپذير است.
در دومين آيه مورد بحث مىفرمايد:
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ
پاداش خدا به اين دليل بهتر و پرارجتر است كه پايدار است، امّا ثروت و قدرت و امكانات مادّى و دنيوى در دست شماست و فناپذير مىباشد.
در ادامه آيه به پاداش شكيبايان پرداخته و مىفرمايد:
وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ
آن كسانى كه بر فرمانبردارى خدا و وفاى به عهدها و پيمانها وفادارى پيشه سازند و شكيبايى ورزند، ما پاداششان را برابر بهترين كارهايى كه در زندگى انجام دادهاند خواهيم داد.
منظور از پاداش كارها، كارهاى واجب و مستحبّ است؛ چرا كه كارهاى مباح پاداشى ندارد و به همين دليل هم مىفرمايد: برابر نيكوترين كارهاى آنان پاداششان مىدهيم نه برابر هر كارى.
برخى گفتهاند چيزى كه نيكوتر از نيك باشد وجود ندارد، امّا آيه شريفه نشانگر آن است كه برخى از كارها شايسته و نيكوست و پارهاى از آنها شايستهتر و نيكوترند.
پاداش شايسته ايمان و عمل در دنيا
در سومين آيه مورد بحث به شرايط و ويژگى هاى زندگى پاك و پاكيزه و در خور شأن انسان پرداخته و مىفرمايد:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً
هر كس كارى شايسته اى انجام دهد و در همان حال داراى ايمان و باور باشد - زن باشد يا مرد - ما به او زندگى پاك و پاكيزهاى ارزانى خواهيم داشت.
آرى ،اين يكى از وعدههاى خداست كه به زنان و مردان توحيدگرا و شايستهكردارى كه ايمان به خدا و پيامبرش بياورند و كار شايسته انجام دهند، وعده مىدهد كه زندگى نيكو و شايستهاى خواهند داشت و پاداشى وصفناپذير به آنان ارزانى مىگردد.
زندگى پاك و پاكيزه كدام است؟
منظور از زندگى پاك و پاكيزه چيست؟
اين زندگى داراى چه ويژگىها و نشانههايى است؟
و چنين زندگى شايستهاى كدام است؟ در اين مورد ديدگاهها يكسان نيست:
1 - به باور «ابن عباس» منظور رزق و روزى پاكيزه و حلال و درآمد عادلانه است.
2 - امّا به باور «حسن» و «وهب» منظور زندگى شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودى از آن نعمتى است كه خدا بهره انسان ساخته است. و از پيامبر نيز همين روايت شده است.
3 - از ديدگاه گروهى همچون «مجاهد»، «قتاده» و «ابن زيد» منظور بهشت پرطراوت و زيباست. «حسن» در اين مورد آورده است كه زندگى خوش و پاكيزه، تنها در بهشت است.
«ابنعباس» مىگويد: مگر نه اينكه قرآن از زبان مردم در سراى آخرت آورده است كه آرزو مىكنند كه اى كاش براى اين زندگى آخرت زاد و توشهاى از پيش فرستاده بودند.
ياليتنى قدمت لحياتى.(227)
4 - و از ديدگاه پارهاى منظور رزق و روزى شبانهروزى است.
5 - و برخى برآنند كه منظور از آن زندگى خوش و پاكيزه در عالم برزخ است.
وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.
و پاداششان را برابر بهترين و نيكوترين كارهايى كه انجام مىدادند به آنان خواهيم داد.
يادآورى مىگردد كه اين فراز در تأكيد مطلب آمده است.
به هنگام تلاوت قرآن
در اين آيه شريفه روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مىكند و بدين وسيله به مردم او مىآموزد كه چگونه قرآن شريف را تلاوت كنند و به هنگام آغاز تلاوت چگونه از شرارت شيطان رانده شده به خدا پناه برند:
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
هان اى محمد صلى الله عليه وآله! هر گاه آهنگ تلاوت قرآن نمودى، از شرارت شيطان كه مطرود بارگاه خداست به خدا پناه بر!
اين آيه شريفه بسان آن آيهاى است كه مىفرمايد: اذا قمتم الى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم...(228)
هنگامى كه براى نماز به پا خاستيد چهرهها را بشوييد...
واژه «استعاذه» به مفهوم پناه جستن است و منظور اين است كه فرد فروترى از مقام بالاترى بخواهد كه او را در برابر وسوسه و شرارت دشمن پناه دهد و از او دفاع كند؛ و اين كار با نهايت خضوع و فروتنى همراه است، و در آيه شريفه منظور اين است كه به هنگام تلاوت قرآن از وسوسههاى شيطان به خدا پناه ببريد تا شما را از لغزش و گناه مصون دارد.
يادآورى مىگردد كه اين پناهجويى و پناهخواهى به هنگام تلاوت قرآن و پيش از آغاز آن و نيز در آغاز نمازها كارى پسنديده و مطلوب است، امّا واجب نيست.
در ادامه سخن در اين مورد مىفرمايد:
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
شيطان بر آن كسانى كه به خدا ايمان مىآورند و بر پرودگارشان توكّل و اعتماد مىنمايند چيرگى و سلطهاى ندارد و نمىتواند آنان را بر كفر و بيداد وادارد.
«قتاده» مىگويد: منظور اين است كه شيطان نسبت به وسوسههايى كه بذرش را مىپاشد و به گناهانى كه برمىانگيزد هيچ دليل و برهانى ندارد.
إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ
او تنها بر كسى چيرگى و سلطه دارد كه فرمان او را گردن نهاده و با پذيرش سرپرستى و سررشتهدارى و گمراهگرى او، از وسوسهها و اغواگرىهايش پيروى مىكنند، و به همين جهت به خدا شرك مىورزند.
نظم و پيوند اين آيات
در مورد پيوند آيه شريفه «فاذا قرأت القران»، دو نظر است:
1 - به باور گروهى اين آيه به آياتى پيوند مىخورد كه پيش از آن مردم را به فرمانبردارى از خدا فرا مىخواندند؛ آرى، در آن آيات مردم به فرمانبردارى از خدا فرا خوانده شدهاند و از پى آن دستور مىيابند كه از مركز وسوسه و فريب، كه شيطان است به خدا پناه برند.
و بدان دليل اين پناهجويى و پناهخواهى را به ويژه به هنگام تلاوت قرآن خاطرنشان مىسازد كه قرآن در حقيقت اساس دين است و از همه كارها و برنامهها مهمتر و سازندهتر است.
2 - و به باور برخى آيه مورد بحث به «و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً...»(229) پيوند مىخورد. آنجا قرآن به عنوان بيانگر و روشنگر همه چيز وصف شده، و پس از چند آيه و ترسيم شمارى از فرمانها و هشدارهاى خدا، اينك دستور مىرسد كه به هنگام تلاوت اين كتاب پرشكوه به خدا پناه بريد و از شرارتها و وسوسههاى شيطان، از او حمايت و كمك بخواهيد.