عمر تازه به برکت مجالس فاطمی
برگرفته شده از وب سایت علی اکبر مهدی پور، برای مطالعه این مطلب از روی وب سایت روی آدرس زیر کلیک کنید:
عمر تازه به برکت مجالس فاطمی
برگرفته شده از وب سایت علی اکبر مهدی پور، برای مطالعه این مطلب از روی وب سایت روی آدرس زیر کلیک کنید:
آیة الله حاج شیخ مصطفی اعتمادی در سال 1344 ق. در شهر خواجه، در 25 کیلومتری شهر تبریز دیده به جهان گشود.
مقدمات را در محضر پدر بزرگوارش مرحوم حاج میرزا علی آقا خواجه ای که از اوتاد زمان بود فراخواند، سپس راهی قم شده، پس از تکمیل سطوح عالیه از محضر آیات عظام حجت، بروجردی و شریعتمداری استفاده کرده، به تدریس، تالیف، تحقیق و تربیت شاگردان پرداخت.
در مدرسه حقانی اقامه جماعت می کرد، در ایام تبلیغی به سفر تبلیغی میرفت و هرگز سنگر محراب، منبر و تدریس را رها نکرد و تا واپسین لحظات عمر به استاد بزرگوارش وفادار ماند.
او که همه ساله در ایام فاطمیه مجلس روضه برپا میکرد، در شب شهادت حضرت فاطمه (س) در جوار حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
پدر بزرگوارش مرحوم حاج میرزا علی آقا خواجه از نوادر روزگار و اسوه ی تقوا و فضیلت بود، در مسجد مدرسه حسن پادشاه و مسجد امامزاده سید حمزه در تبریز اقامه ی جماعت می کرد. به سال 1399 در تبریز در گذشت و پیکر مقدسش به قم حمل شده در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
برگرفته شده از mahdipur.blog.ir
حضرت على (علیه السلام) از همسرش فاطمه (سلام الله علیها) به هنگام رحلتش پرسید: در این دستمال بسته چیست ؟
آن را گشود، دید پارچه اى ابریشمى و سبز است و در آن پارچه کاغذ سفیدى است که بر روى آن چیزهایى نوشته شده و نور از آن مى درخشد،
فرمود: اى ابوالحسین !
هنگامى که پدرم مرا به همسرى تو در آورد، در شب عروسى دو پیراهن داشتم ؛ یکى نو و دیگرى کهنه و وصله دار.
سر نماز بودم ، کسى در زد و سائلى از پشت در مى گفت :
اى خاندان نبوت و معدن خیر و جوانمردى ! مردم عادت دارند که براى خوردن به منازل عروسى بروند، چون براى عموم مردم غذا آماده است .
اگر شما پیراهن کهنه اى دارید، من نیازمند آن مى باشم ؛ زیرا مردى فقیرم . اى خاندان محمد! فقیر شما برهنه است .
من پیراهن نو خود را برداشته و به او دادم و لباس کهنه را پوشیدم .
صبح که با لباس کهنه در حضور تو بودم ، رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم ) بر من وارد شد و فرمود:
دخترم مگر تو لباس نو نداشتى ، چرا آن را نپوشیدى ؟
گفتم :
اى پدر! آن را به سائلى صدقه دادم .
فرمود:
بسیار کار خوبى کردى ، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت مى پوشیدى و لباس کهنه را صدقه مى دادى ، در هر دو حالت توفیق شامل تو مى شد.
عرض کردم :
اى رسول خدا! به تو هدایت یافته و به تو اقتدا کردیم ؛ هنگامى که با مادرم خدیجه ازدواج کردى ، هر آنچه را که به تو داده بود، در راه خدا انفاق کردى تا حدى که سائلى به تو رسید و تو پیراهن خود را به او دادى و حصیر بر خود پوشیدى .
جبرئیل نازل شد این آیه را آورد: و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا.
رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم ) گریست و مرا به سینه اش چسباند، جبرئیل نازل شده و گفت :
خداوند سلام رسانده و مى فرماید:
به فاطمه سلام برسان و به او بگو، هر چه مى خواهى طلب کن و اگر هر آنچه در آسمان و زمین است بخواهى به تو داده خواهد شد.
به او بشارت بده که من او را دوست مى دارم .
به من فرمود:
دخترم ! پروردگارت به تو سلام رسانده ، مى گوید: آنچه مى خواهى طلب کن .
عرض کردم :
پدرجان ! لذت خدمتگذارى او مرا از سؤ ال کردن از او بازداشته است ، من نیازى جز نگاه کردن به چهره بزرگوارانه او در بهشت برین ندارم .
فرمود: دخترم ! دستهایت را بالا بیاور. من دستهایم را بالا بردم و حضرت نیز دستهایش را بالا برده و گفت :
خداوندا! امتم را ببخشاى ، و من آمین مى گفتم .
جبرئیل پیامى از سوى خداوند متعال آورد که خداوند مى فرماید:
من آن عده از گنهکاران امت تو را که در دلشان محبت فاطمه و مادرش و شوهرش و فرزندانش را داشته باشند، بخشودم .
فرمود:
من در این باره سندى مى خواهم .
خداوند به جبرئیل دستور داد دیبایى سبز و دیبایى سپید بیاورد که بر روى آن نوشته شده است : کتب ربکم على نفسه الرحمه
جبرئیل و میکائیل و حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر آن گواهى داده و امضا کردند.
حضرت فرمود:
دخترم این نوشته در این بسته است ، روز وفاتت که رسید، وصیت کن در قبرت بگذارند.
روز قیامت که مردم سر از قبر بردارند و گنهکاران مسلم و حتمى شدند و آنان را به سوى دوزخ بکشانند، این امانت را تسلیم من کن تا آنچه را که خداوند بر من و تو ارزانى داشته ، از خداوند بخواهم . تو و پدرت براى جهانیان رحمت هستید.
📌 «پیشینه اذیت و آزار»
کسانی که این خاندان را میشناختند به خوبی یافته بودند كه سماحت و عظمت آنها بر شجاعت و قدرتشان فزونى دارد. ديده بودند پیامبر (ص) در مقابل اذيّتهاى مشركين قريش نفرين نمىكرد و مىفرمود: «انّ قومى لا يعلمون» و حتی به کسانی که بر آن حضرت شمشير كشيده بودند، فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مىكردند.
پیامبر (ص) حيا مىكرد كه در مقابل آزارهايى كه بر وى وارد مىشد اعتراض كند، لذا خدا از بنده اش دفاع می فرمود. با توجه به آیات سوره احزاب درمیابیم که جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پيامبر (ص) مىشدند. و چون آنها را به ميهمانى دعوت مىكردند، پس از پذيرايى دور هم مىنشستند و با هم به گفتگوهای بیهوده و حتی آزاردهنده میپرداختند. و گاه چون از زنان پيامبر (ص) چيزى مىخواستند ناگهان پرده را بالا زده و سؤال خود را مطرح مىكردند. و پيامبر از اين وضع آزرده مىگشت.
امّا حيا مانع بود تا آنها را از اين رفتارهاى ناهنجار و ناشايسته منع كند! به همین دلیل خدا آیه 53 سوره احزاب را نازل فرمود و آنها را از این کارها نهی فرمود.
🖋متن آیه 53 سوره احزاب:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن».
🖋 ترجمه آیه:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خانههاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اينكه چشم به ظرف غذاى وى بدوزيد، امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و گفتگو ننشينيد، اين عمل، پيامبر را مىآزارد، ولى از شما شرم مىكند (وچيزى نمىگويد)، امّا خدا از (بيان) حق شرم ندارد. و هنگامى كه چيزى از آنان (همسران پيامبر) مىخواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است».
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze
📌 ادامه حدیث:
و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود:
«آيا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟»
گفت:
«بلى.»
چنانكه بلاذرى مىگويد:
«ابوبكر به على (ع) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانهاش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب!! آيا من نظاره گر باشم و حال آنكه تو در خانهام را بر من به آتش مىكشى؟! عمر گفت: بلى. »
«انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب ! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟ ! قال: نعم. »
///بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.///
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze
همین ماجرا از زبان ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، (شيخ و استاد بخارى) نقل شده، وی در كتاب «المصف»، مى نویسد:
📌 «آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) براى ابوبكر بيعت مىگرفتند. على (ع) و زبير براى مشورت در اين امر، نزد فاطمه (س) دختر پيامبر (ص) رفت وشد مىكردند. عمر بن خطاب با خبر گرديد وبه نزد فاطمه (س) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا (ص)! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر نيست و پس از او محبوبترين تويى ! ! و به خدا قسم اين امر مرا مانع نمىشود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بيرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) فرمود: مىدانيد كه عمر نزد من آمد، و به خدا قسم ياد كرده اگر شما (بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مىزند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد».
«حين بويع لأبى بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان عليّ والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فيشاورونها ويرجعون في أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلينا من أبيك وما أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم اللَّه ما ذلك بمانعي أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائني وقد حلف باللَّه لإن عدتم ليحرقنّ عليكم البيت، وأيم اللَّه ليمضينّ لما حلف عليه. »
///كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حديث 37045، كتاب الفتن.///
📌 همين مضمون را سيوطى در «مسند فاطمه»، آورده است.
///سيوطى، مسند فاطمه، ص 36.///
📌ابن عبدالبر، در «الاستيعاب»، نيز اين داستان را نقل كرده است.
///ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 975.///
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze
ماجرای وصیت پیامبر (ص)...
از زبان «ابن عباس»:
📌 چون بيمارى رسول خدا (ص) شديد گرديد، فرمود: چيزى بياوريد تا بر آن براى شما نوشتهاى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: بر پيامبر (ص) بيمارى چيره گرديده، كتاب خدا در دست ما هست و ما را بس است، پس اختلاف كردند و جنجال بالا گرفت. پيامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خيزيد...
در این حال:
📌 ابن عباس بيرون رفت و مى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آنگاه رخ داد كه بين پيامبر (ص) ونوشتارش حائل گرديدند..
🖋 شايد آنانكه كلام ابن عباس را مىشنيدند حيران بودند كه ابن عباس چه مىگويد؟؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار، کسی که به پیامبر (ص) نسبت هذيان و ياوهگويى داد، گفت: «به خدا سوگند، خانه را با اهلش آتش مىزنم! »
اين ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده كه در پیام های بعد، فقط به چند نمونه آن اشاره خواهد شد.
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze
حدیثی از منابع اهل سنت:
📌(فاطمه) اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد، پس بر من وارد مىشود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...
قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من يلحقنى من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».
///فرائد السمطين ج 2، ص 34///
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze
«شهادت حضرت فاطمه زهراء (س)» واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت ترديد نمودهاند.از اينرو سعی بر این شده که گوشهاى از شواهد اين مصيبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهلسنّت تقديم پويندگان حق نمائيم. و پس از اثبات، به دلیل دقت بالاتر، از منابع تشیع نیز استفاده خواهد شد. ان شاء الله
کانال تلگرام
@lahze_be_lahze