می روی قدری آرام تر
روی نی آرام مادر
از دل گهواره رفتی
روی نی الله اکبر
سایه می اندازی روی سر من
سرو قدت رو نیزه گل پسر من
یک شبه مردی شدی دلاور من
بسته شده چشمات ای وای
مادر فدا لب هات ای وای
میوفتی از بالا ای وای
پیش سر بابات ای وای

علی لای لای

آب که شد بعد از تو آزاد
آتشی بر جانم افتاد
آب رسید اما تو رفتی
ای خدا ای داد ای بی‌ داد
بس که به دنبال نیزه دویدم
بس که به روی خود پنجه کشیدم
از بغل نیزه تا خدا رسیدم
گهواره شد دستم ای وای
دنبال تو هستم ای وای
می‌شد خدا ای کاش ای وای
چشماتو می‌ بستم ای وای

علی لای لای

کودک معصومم پیر شد
تشنه در میدان سیر شد
حاجت قلب من شیر بود
شد روا شد اما پیر شد
خاک بیابان ها بر سر و رویش
پر شده با نیزه حجم گلویش
مثل ستاره ای شدی پیش عمویت
گلم بردی مرا از یاد ای وای
مویت به دست باد ای وای
هر چه تو را بستند ای وای
بازم سرت افتاد ای وای

علی لای لای